به گزارش صفحه انرژی؛ در سالهای اخیر، بحث کریدورهای حملونقل و رقابت میان آنها پس از راهاندازی ابتکار چینی «کمربند و جاده» (Belt and Road Initiative – BRI) شدت گرفته است. در این میان، سرمایهگذاریهای چین در بسیاری از کشورها با حملات سیاسی –و حتی فراتر از آن– روبهرو شده است. نمونه بارز آن در پاکستان دیده میشود، جایی که پس از سرنگونی دولت عمران خان در اسلامآباد و ایجاد موازنه نسبی میان چین و آمریکا در سیاست خارجی پاکستان، پکن با چالشهای متعددی در اجرای طرح BRI مواجه شد.
در نتیجه، چین برای متنوعسازی مسیرها تلاش میکند؛ مسیری که پیش از این نیز به موازات کریدور پاکستان، گزینههایی در آسیای مرکزی و روسیه را در بر میگرفت. اکنون، مسیر ریلی چین-افغانستان-ایران اهمیت ویژهای یافته است. این راهآهن میتواند همزمان با فعالسازی مکانیسم ماشه، بخش مهمی از صادرات نفتی ایران به چین را –دور از دسترس ناوگان دریایی ناتو و آمریکا– بر عهده بگیرد و به محور توسعه منطقهای تبدیل شود.
از سوی دیگر و از جانب طرف ایرانی فعال شدن دوباره مکانیسم ماشه توسط اروپا و آمریکا صادرات نفت ایران را تحت تاثیر قرار داده است. با تشدید تحریمها، شرکتهای بیمه بینالمللی پوشش نفتکشهای ایرانی را محدود کردند و بخش بزرگی از مسیرهای دریایی ایران، بهویژه در خلیج فارس و دریای عمان، زیر نظارت سنگین تحریمهای ثانویه قرار گرفت. کاهش دسترسی به سوئیفت، محدودیت در فروش تهاتری و ریسک توقیف نفتکشها، صادرات روزانه نفت ایران را تا ۴۰ درصد تهدید میکند.
پل ریلی بالقوه ایران به چین
در چنین شرایطی، مسیر ریلی چین–افغانستان–ایران بهمثابه «مسیر زمینی پنهان» در حال شکلگیری است؛ راهی که میتواند نفت و فرآوردههای انرژی ایران را بدون نیاز به عبور از بنادر تحریمشده، به بازار شرق انتقال دهد و بخشی از فشار مکانیسم ماشه را خنثی سازد. این محور زمینی نهتنها مکمل دیپلماسی اقتصادی ایران با شرق خواهد بود، بلکه اولین گام عملی در ایجاد زیرساخت صادرات انرژی مستقل از دریاست.
اتصال ریلی ایران به چین از طریق افغانستان، بخشی از ابتکار BRI است که هدف آن ایجاد مسیرهای تجاری و حملونقل زمینی از چین به اروپا و خاورمیانه از راه آسیای مرکزی است. این مسیر، به دلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک افغانستان (به عنوان پلی میان ایران و چین)، پتانسیل بالایی برای اتصال شرق به غرب دارد؛ با این حال، پیشرفت آن تا کنون به دلیل چالشهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی کند بوده است.
مسیر پیشنهادی از شهرهایی مانند کاشغر در سینکیانگ (غرب چین) آغاز میشود، از طریق تاجیکستان یا قرقیزستان به سمت جنوب پیش میرود، وارد افغانستان میشود (از مرزهای شمالی مانند سالنگ یا شیرخانبندر)، سپس از کابل و هرات به مرز ایران (در اسلامقلعه/ دوغارون) میرسد. از ایران، این خط به شبکه ریلی موجود (مانند خط تهران-مشهد) متصل شده و به بنادر جنوبی مانند چابهار یا بندرعباس میرسد.
تهدیدات پیشرو
۱. مسائل امنیتی در افغانستان: افغانستان همچنان با چالشهای امنیتی قابل توجهی روبهرو است. حضور گروههای مسلح، بیثباتی سیاسی و تهدیدات تروریستی، اجرای پروژههایی مانند FNRC را به تأخیر انداخته است. بیش از ۵۰ درصد مسیر FNRC از مناطق ناآرام مانند قندوز، جوزجان و فاریاب عبور میکند، که نیازمند سرمایهگذاری سنگین در امنیت است. طالبان – که از ۲۰۲۱ کنترل را در دست دارد – از این پروژهها حمایت میکند، اما توانایی آنها برای تأمین امنیت کامل همچنان مورد تردید است.
۲. موانع فنی و زیرساختی: تفاوت در استانداردهای گیج ریل (۱۴۳۵ میلیمتر در چین و ایران، ۱۵۲۰ میلیمتر در آسیای مرکزی و خطوط فعلی افغانستان) یکی از بزرگترین موانع است. این تفاوت، زمان و هزینه ترانزیت را در مرزها افزایش میدهد. علاوه بر این، زیرساختهای ریلی افغانستان محدود است؛ تنها ۱۴۳ کیلومتر خط فعال (حیرتان-مزارشریف، تورغندی-هرات، آقینه-انخوی) وجود دارد و بخشهای دیگر نیازمند سرمایهگذاری کلان (تخمین ۲ میلیارد دلار برای FNRC) هستند. مبلغی سنگین که چین برای آن تضمینهای امنیتی مطمئنی میطلبد.
۳. پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی: رقابتهای منطقهای، به ویژه میان ایران و پاکستان، میتواند مانع شود. پاکستان – که از طریق دالان اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) با چین همکاری نزدیک دارد – نگران کاهش اهمیت گوادر در صورت تقویت مسیر ایران-افغانستان است؛ مسئلهای که میتواند به اقدامات ناامنکننده منجر شود. جنگ مرزی اخیر میان پاکستان و طالبان، فعالیتهای اطلاعاتی کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی در افغانستان، و وجود گروهکهای تروریستی و جداییطلب نیز نگرانیهای چین را افزایش میدهد. علاوه بر این، علاقه ناگهانی دولت ترامپ به پایگاه بگرام (نزدیک مرز چین) نشاندهنده رقابتهای منطقهای و بینالمللی است.
با وجود چالشها، اتصال ریلی ایران-چین از طریق افغانستان پتانسیل تغییر معادلات اقتصادی منطقه را دارد. این پروژه میتواند تجارت دوجانبه را تقویت کند، وابستگی به مسیرهای دریایی را کاهش دهد و جایگاه ژئواکونومیک ایران و افغانستان را ارتقا بخشد. موفقیت آن به بهبود امنیت در افغانستان، هماهنگی فنی میان کشورها، و غلبه بر موانع ژئوپلیتیکی و مالی بستگی دارد. کارشناسان معتقدند تکمیل خطوط کلیدی مانند FNRC تا ۲۰۳۰ امکانپذیر است، مشروط بر ادامه سرمایهگذاریهای چین (از طریق BRI) و حمایت ایران و کشورهای آسیای مرکزی. در این میان، نقش طالبان در تأمین امنیت و جلب اعتماد بینالمللی حیاتی است.
مسیر ریلی ایران-چین از طریق افغانستان، پس از مکانیسم ماشه، ابزاری حیاتی برای حفظ جریان درآمد نفتی ایران است؛ زیرا تحریمهای دریایی را دور میزند و وابستگی به غرب را کاهش میدهد. این پروژه نه تنها جنبه اقتصادی (افزایش صادرات و درآمد) دارد، بلکه ژئوپلیتیکی است (تقویت ائتلاف شرقی) و میتواند تحریمها را تا ۳۰-۵۰ درصد تضعیف کند. با این حال، پیشرفت کند به دلیل چالشهای امنیتی، اهمیت سرمایهگذاری فوری را برجسته میکند.
انتهای پیام/

























